قصه عشقی که میگم ، عشقه لیلای مجنونه....:....::.......:....::.......:....::...
به یه روایت دیگه ، لیلی جای مجنونه....:....::.......:....::.......:....::...
مجنون سر عقل اومده ، شده آقای این خونه....:....::.......:....::.......:....::...
تعصب و یه دندگیش - کرده لیلی رو دیوونه....:....::.......:....::.......:....::...
اما لیلی بی مجنونش ،دق می کنه می میره....:....::.......:....::.......:....::...
با یه اخم کوچیکه اون ، دلش ماتم می گیره....:....::.......:....::.......:....::...
می گه باید بسازه اون ، مثل یه دستوره....:....::.......:....::...
همین یه راه مونده واسش ، چون عاشقه مجبوره....:....::.......:....::...
زوووووررره عشقه تو زوووورره احساس همیشه کوووره....:....::.......:....::...
هر جااااا خود خواهی باشه انصاف از اونجا دوووره....:....::.......:....::...
عاقبت لیلی ما مثل گلهای گلخونه ،
تو قاب سرد شیشه ای ، پژمرده و دلخونه....:....::.......:....::...
حکایت عشق اونا مثل برف زمستونه....:....::.......:....::...
اومدنش خیلی قشنگ ، آب کردنش اسونه....:....::.......:....::...
قلب تو خالی از عشق و بی نوره سوت و کوره....:....::.......:....::...
عاشق کشی مرامته نگات سرد و مغروره....:....::.......:....::...
عشق و ببین توی نگاش از کینه تو دوره....:....::.......:....::...
یه کاری کن تو هم براش چرا عاشقیتم زوره ....